سلام علیکم!
این وبلاگ یک وبلاگ صمیمی و پاسخگو است. پاسخگو به سئوالات شما.
شما می توانید سئوالات اعتقادی خود را بپرسید و جواب بگیرید.منتظر سئوالاتتان هستیم....
پرسش: آیا خودشناسى و خودسازى قبل از خداشناسى است؟
پاسخ: یکى از راه هاى خداشناسى، خودشناسى است; راه هاى دیگرى نیز براى پى بردن به وجود خداوند وجود دارد.
همچنان که در قرآن کریم آمده است:
«سنریهم آیاتنا فى الافاق و فى انفسهم حتّى یتبین انه الحق»(1).
«ما نشانه هاى خود را در جهان و در خودشان به آنان نشان مى دهیم تا آشکار گردد که او(خداوند) حق است».
بنابراین، براى پى بردن به وجود خداوند، دو راه آفاقى(هستى شناسى) و انفسى(خودشناسى) وجود دارد. و بر اساس برخى روایات، شناخت خدا از راه خودشناسى برتر شمرده شده است.
امّا خودسازى امرى است که در مرتبه بعد از شناخت(شناخت خود، خدا، دنیا و آخرت...) قرار دارد و انسان با تبعیّت و پیروى از ضوابط و حدود الهى و مراقبت و محاسبه حالات و اعمال خود در این راه قدم بر مى دارد.
و خودسازى نیز باستعدادى معنوى را به وجود مى آورد که سبب آشنایى و انس بیشتر انسان با خدا مى شود.
ـــــــــــــــــــــ
1 - سوره فصلت، آیه 53.
سلام علیکم!
این وبلاگ یک وبلاگ صمیمی و پاسخگو است. پاسخگو به سئوالات شما.
شما می توانید سئوالات اعتقادی خود را بپرسید و جواب بگیرید.منتظر سئوالاتتان هستیم....
پرسش:
بهترین راه خداشناسی برای کسانی که دیر به یقین می رسند چه راهی است ؟
پاسخ:
فلاسفه و متکلمان دلایل و راههای متعددی را درباره خداشناسی و اثبات وجود حق تعالی اقامه کردهاند که به طور اختصار به برهانهای عقلی، شبه علمی و فطرت تقسیم میشوند. دلیل اینکه این بزرگان دلایل متعددی اقامه کردهاند، این است که هر کس با توجه به خصوصیاتفردی و اجتماعی و علمی خود، با برخی دلایل زودتر به یقین میرسند. برای برخی دلایل علمی یقینآور است، که برای برخی دلایل عقلی و برای برخی راه دل و فطرت یقینآور است. اما اصل کلی در تمام دلایل و براهین این است که آنها تنبیهاتی در جهت توجه به امری روشن وبدیهی هستند. یعنی اصل وجود خداوند متعال جزء روشنترین مفاهیم و حقایق است و تمام این دلایل به منزله تابلوهای راهنمایی هستند که ما را از جهات گوناگون به سوی او راهنمایی میکنند.
توضیح بیشتر اینکه مراحل و درجات شناخت خدا و خداشناسی بر اساس معرفت و شناخت هر کس متفاوت است. و اکثر دلایل و راههای خداشناسی نیز معمولاً از پایین به بالاست. یعنی از راه موجودات و نشانههای آفرینش (به اصطلاح قرآن آیات انفسی و آفاقی،فصلت/53) است. اما در ورای این دو راه یعنی راه خداشناسی آفاقی ـراه شبهه علمی که مخصوص عموم مردم است و راه انفسی ـاز راه دل که راه خواص است، راه سومی نیز وجود دارد که راه اولیاء خدا و عرفان است که قرآن و روایات ما به این راه تأکید فراوان دارند، که این راه ازخدا به خدا رسیدن است، و معلوم است که این روش شناخت ما را به یقین واقعی و خداشناسی ناب میرساند. زیرا این راه شهود مستقیم و بلاواسطه است که هرگونه مشکلی را از آدمی زائل میکند و تفاوت عمدهای با دلایلی دارد که خدا را به عنوان غیب و پنهان مطرح و اثباتمیکند.
من در این بحث به راه اول اشاره نمیکنم. اما بر اساس راه دوم لحظهای در خود بیاندیشیم، نزدیکترین چیز به ما دل ماست؛ اما آیا ما قدرت تصرف در دل خود را داریم؟ و حتی بر خنده و گریه خود تصرف داریم؟ نه، زیرا دل ما در تصرف دیگری است، آیا همین دلیل بر وجود اوکافی نیست؟ این راه فطرت است و راه فطرت راهی پردامنه و دقیقی است که ما در این بحث به آن اشاره نمیکنیم. برای اطلاع بیشتر به کتاب مقالات، استاد محمدشجاعی، ج سوم، انتشارات سروش و معارف قرآن، استاد مصباح یزدی، ج 1 تا 3. ص: 37 ـ 36. انتشارات در راه حقمراجعه فرمایید.
راه سوم، راه شناخت خداست به خدا، «یا من دل علی ذاته بذاته؛ ای کسی که خود بر ذات خود گواهی می دهد» (دعای صباح امام علی(ع))
امام سجاد: «بک عرفتک و انت دللتنی علیک و لو لا انت لم اعرف ما انت ؛ تو را به تو شناختم و تو بر خود گواهی و اگر تو نبودی، نمیدانستم تو کیستی» (دعای ابوحمزه ثمالی)
یا در دعایی که توصیه شده است در عصر غیبت بخوانیم: «اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک....» ؛ (امام صادق(ع)، بحارالانوار، 52/146) یعنی شناخت پیامبر با خداست، بلکه شناخت هر چیز با خداست و اگر خدا را نشناسیم هیچ کس و چیزی را نمیتوانیم بشناسیم، زیرا خدا شاهد و حاضر است.
«الا انه بکل شیء محیط» (فصلت/54)
«و کان اللهُ بکل شیء محیطا» (نساء/126)
«ان الله کان علی کل شیء شهیدا» (نساء/33 و احزاب/55)
و همه موجودات در پرتو او موجودند و اگر او را در ابتدای امر نشناسیم، علم و شناخت به موجودات دیگر امکان ندارد.
چنانچه روشن است، هر معلومی برای ما دوگونه است: یا نزد ما حاضر است یا از دیدگان ما غایب. اگر معلوم از نظر ما غایب باشد. اول باید اوصاف و صفاتش را بشناسیم و آنگاه از راه صفات به شناخت خود او نائل شویم. مثلاً در شناخت آتش اول باید گرما و حرارت یا دوررا دید و شناخت و سپس وجود آتش را ادراک نمود که به این نوع شناخت معرفت حصولی میگویند. اما در شناخت آنکه نزد ما حاضر است، خود او را میبینیم و میشناسیم و آنگاه به اوصاف و صفات او پیمیبریم و به این نوع معرفت شناخت و علم حضوری میگویند. مثل علم هرکس به حالات درونی (ترس و شادی و...خود) و هیچ کس به ما از خدا نزدیکتر نیست. ان الله یحول بین المرء و قلبه همانا خداوند بین انسان و دلش حائل است{M(انفال/24) بنابراین از قلب ما به خود ما نزدیکتر است. چنین است که هرگاه به خود نظر میافکنیم، ابتدا او را میبینیم و باعلم حضوری مییابیم که تمام وجود ما را احاطه کرده است و تمام شئون ما در دستان قدرتمند اوست. پس او از ما نهان نیست تا بهدنبال نشانهها برویم. بلکه ما در حضور او هستیم و او در مشهد ماست و این علم حضوری خداوند است که اگر کسی به آن نائل آید، به یقین تمام رسیده است و چنین است که رسول گرامی اسلام(ص) فرمودند: من عرف نفسه فقد عرفربه (البحار/2/32)
برای آگاهی بیشتر ر.ک:
1ـ المیزان، ج 6، ص 238 به بعد ذیل آیه 105 سوره مائده
2ـ المیزان، ج 14، ص 193 به بعد ذیل آیه 14 سوره طه.
3ـ تحریر تمهید القواعد، آیةالله جوادی آملی، ص 761 757، انتشارات الزهراء، این کتاب شرحی از استاد بزرگوار معاصر بر یکی از کتابهای مهم عرفانی است.
4ـ نشان از بینشانها، مرحوم حسنعلی اصفهانی، ص 166 153.{J
سلام علیکم!
این وبلاگ یک وبلاگ صمیمی و پاسخگو است. پاسخگو به سئوالات شما.
شما می توانید سئوالات اعتقادی خود را بپرسید و جواب بگیرید.منتظر سئوالاتتان هستیم....